سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لیلی و مجنون
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

لیلی ومجنون نام یکی از منظومه های نظا می گنجوی شاعر بزرگ ایران است     .

لیلی دختری زیبا از قبیله عامریان بود و مجنون پسری زیبا از دیار عرب . نام اصلی او قیس بود و بعد از آشنایی با لیلی او را مجنون یعنی دیوانه خواندند چرا که او دیوانه بار دور کوه نجد که قبیله لیلی در آنجا بود طواف می کرد. قیس با لیلی در راه مکتب آشنا شد و این دو شیفته یکدیگر شدند. ابتدا عشقشان مخفی بود اما از آنجا که قصه دل را نمی توان مخفی نگاه داشت ،رسوای عالم شدند قصه دلدادگی ان دو به همه جا رسید     .

پدر لیلی مردی بود مشهور و ثروتمند و چون بعضی از(( رجال امروزی!)) حاضر نبود دخترک زیبای خود را به فرد بی سر و پایی چون قیس دهد که تنها سرمایه اش یک دل عاشق بودو بس     .

پدر مجنون به خواستگاری لیلی رفت اما نه تنها پدر لیلی بلکه همه قبیله عامریان با این وصلت مخالفت کردند 

مجنون چون جواب رد شنید زاری ها و گریه ها کرد ولی دست بردار نبود قبیله لیلی قصد آزار او را کردند و او گریخت .مجنون حتی شخصی به نام نوفل را به خواستگاری لیلی فرستاد اما سودی نداشت . بعدها لیلی را به مردی از قبیله بنی اسد دادند البته بر خلاف میل لیلی، نام این مرد ابن سلام بود عروسی مفصلی بر گزار شد پدر لیلی از خوشحالی سکه های زیادی بین حاضران تقسیم کرد در اولین شب زفاف ابن سلام سیلی محکمی از لیلی نوش جان کرد .

مردی خبر این ازدواج را به مجنون رسانید و خود بهتر میدانید در ان موقع چه حالی به مجنون عاشق و بی دل دست داد ، غم مرگ پدر نیز پس از چندی به آن اضافه شد . لیلی نیز دل خوشی از ابن سلام نداشت و به زور با او سر می کرد تا اینکه ابن سلام بیمار شد وپس از مدتی جان سپرد و لیلی در مرگ جان سوز او به سوگ نشست!! . این خبر را به مجنون رساندند ، مجنون دو تا پا داشت دو تای دیگر هم غرض گرفت و به دیدار لیلی شتافت شاید می خواست شریک غم لیلی پدرش باشد !

سرتان را درد نیاورم این دو مدتی در کنار هم بودند واز عشق هم بهره ها بردند ولی افسوس که دیری نپایید که چراغ عمر لیلی زیبا روی خاموش شد و مجنون تنهای تنها شد . قبر لیلی را از مجنون مخفی ساختند ولی مجنون از خدا خواست او را به لیلی برساند و گفت اینقدر می گردم واینقدر خاکها را می بویم تا بوی لیلی را حس کنم و چنین کرد تا قبر دلداده خود را یافت . مجنون بر سر قبر لیلی انچنان گریه و زاری کرد تا به او پیوست و او را در کنار لیلی دفن کردند و این دو دلداده عاشق بار دیگر در کنار هم آرمیدند .

آه چه غرقاب مهیبی است عشق

مهلکه پر ز نهیبی است عشق

غمزه خوبان دل عالم شکست

شیر دل است آن که از این غمزه رست

زندگی عشق عجب زندگی است

زنده که عاشق نبود زنده نیست

که عشق آ سان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

ghazal :)




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 4:14 عصر

نظامی

حکیم ابو محمد بن یوسف بن زکی ابن مؤید نظامی شاعر معروف ایرانی در قرن ششم هجری قمری است . وی بین سال های 530 تا 540 هجری قمری در شهر گنجه واقع در جمهوری آذربایجان کنونی متولد شد اما اصلیت عراقی داشته است . وی از فنون حکمت و علوم عقلی و نقلی و طب و ریاضی و موسیقی بهره ای کامل داشته و از علمای فلسفه و حکمت به شمار می آمده است . مهم ترین اثر وی پنج گنج یا خمسه است . دیوان اشعار او مشتمل بر قصاید ، غزلیات ، قطعات و رباعیات است . وی بین سال های 599 تا 602 هجری قمری وفات یافت .




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 4:8 عصر


هر روز که صبح بردمیدی             یوسف رخ مشرقی رسیدی
کردی فلک ترنج پیکر                   ریحانی او ترنجی از زر
لیلی ز سر ترنج بازی                   کردی ز زنخ ترنج سازی
زان تازه ترنج نو رسیده                نظاره ترنج کف بریده
چون بر کف او ترنج دیدند              از عشق چو نار می‌کفیدند
شد قیس به جلوه‌گاه غنجش             نارنج رخ از غم ترنجش
برده ز دماغ دوستان رنج               خوشبوئی آن ترنج و نارنج
چون یک چندی براین برآمد            افغان ز دو نازنین برآمد
عشق آمد و کرد خانه خالی             برداشته تیغ لاابالی
غم داد و دل از کنارشان برد           وز دل شدگی قرارشان برد
زان دل که به یکدیگر نهادند            در معرض گفتگو فتادند
این پرده دریده شد ز هر سوی         وان راز شنیده شد به هر کوی
زین قصه که محکم آیتی بود            در هر دهنی حکایتی بود
کردند بسی به هم مدارا                  تا راز نگردد آشکارا
بند سر نافه گرچه خشک است        بوی خوش او گوای مشک است
یاری که ز عاشقی خبر داشت         برقع ز جمال خویش برداشت
کردند شکیب تا بکوشند                 وان عشق برهنه را بپوشند
در عشق شکیب کی کند سود          خورشید به گل نشاید اندود
چشمی به هزار غمزه غماز            در پرده نهفته چون بود راز
زلفی به هزار حلقه زنجیر              جز شیفته دل شدن چه تدبیر
ghazal :)




موضوع مطلب : عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 3:57 عصر

لیلی و مجنون داستانی عربی است که حقیقت یا افسانه بودن آن جای بحث دارد. در ادبیات عرب شعرهای زیادی در وصف لیلی و عشق سوزناک او وجود دارد، که به مجنون یا قیس عامری نسبت می‌دهند، اما ظاهراً از شاعران مختلفی بوده‌است. داستان لیلی و مجنون در ادبیات فارسی نیز مشهور بوده‌است، تا این‌که در سال 584 هجری قمری نظامی گنجوی آن را به نظم درآورد. این داستان جز جانمایه? آن، که افسانه‌ای عربی است، بیشترش آفریده? ذهن خلاق و طبع موزون نظامی استاد بزرگ شهر گنجه است و آن‌چنان در ادبیات فارسی و کشورهای همسایه مورد توجه قرار گرفته‌است که پس از او 38 شاعر فارسی‌زبان، 13 شاعر ترک‌زبان، و 1 شاعر اردوزبان به تقلید از نظامی، این داستان را به نظم آورده‌اند. مثنوی لیلی و مجنون شامل 4500 بیت است، که به سال 584 به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان سروده شده‌است در این مثنوی داستان پر سوز و گداز عشق مجنون (قیس عامری) از قبیله بنی عامر و لیلی دختر سعد به رشته نظم درآمده‌است که از داستان‌های مشهور عامیانه (فولکلور) تازی پیش از اسلام می‌باشد.




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 3:41 عصر

be name navaze guitar e eshgh

tanha...ghamgin...neshaste ba mah

dar khalvate sakete shabangah

ashki be rokham david nagah

didam ke hanooz ashegham...aah

:) ghazal




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 3:6 عصر

shirin tarin lahzeye zendegi am zamani bud ke didam koodaki ba abnabati ke dar dast dasht mikhast ab shoor darya ra shirin konad.<3

ghazal :)




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 2:50 عصر

i hate myself for still waiting for you... while you are happy with someone else <3

ghazal :)

 




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 2:55 صبح

man roman khunio kheyli dust daram o roman haye ziadi khundam, hamishe ham donbale roman haye ghashangam.man 10 ta az roman haee ke kheyli dust daramo minevisam.shoma ham age roman e khub soragh darin begin :P

1)ham khuneh

2)ghazaal

3)cheshm haee be range asal

4)tamanaye vojoodam

5)Monshie Modir

6)amanate eshgh

7)panjere

8) bita

9)elahe naz "jelde 1 va 2"

10)az dele atash

ghazaal :)




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 12:48 صبح

tu ye shabe tarik e zemestun

zire nam name barun

mano to dast be daste ham rah miraftim

un shabo yadam nemire

eterafe to be eshghemuno yadam nemire

vali un shab nemidunestam ke in akhare khate

yadame gerye mikardam

ghasamet midadamo ah o nale mikardam

vali tuye cheshmat ghurur bud

harfaye un shabet alaki bud

raftiyo mano ba ye donya khatere tanha gozashti

az to faghat baram hegh heghe shabam munde

ye mosht khaterato ye alame aksaye yadegari munde

vali man omid o az dast nemidam

 mijangam bara zendegimo be in asuni ha paret nemidam :)

ghazal




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 اسفند 6 :: 12:35 صبح
<   1   2   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 31
  • بازدید دیروز: 13
  • کل بازدیدها: 167392
قالب وبلاگ