سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لیلی و مجنون
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

جاده
های سرد

جاده
ای
 سرد
پر از سوز زمستان تاریک


و
مــــن مردی
 تنها گم
شده در میان


جاده
ای
 هــراس
انگـــیز چشم بر راه


خسته
از سوز ســـــرما پی نور
 امیدی


پی
کــلبه ای پـی خـانه ای
 هــراسان


به
هرسو میدوم هراس ازگرگهای شب
   

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

          
دوشنبه 89 مرداد 4 :: 4:20 عصر

(( کوچه های انتظار))

در کوچه های غبار گرفته یادت

دیشب قدمی زدم

بر سر کوچه تابلویی بود، نوشته بود

کوچه خاطر ه ها

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

          
دوشنبه 89 مرداد 4 :: 10:15 صبح


در
ضمیر خسته من ضمیر رنگ باخته و غریب من امشب گویی دستی
دست نوازش
می کشد و مرا به میهمانی خود می
خواند
امشب گویی کسی مهمان من است کسی
 که از همه مهربانتر است
و همیشه دوستم داشته است امشب دوباره دلم به میهمانی اقاقی ها
رفته است خدا امشب
مهمان خانه کوچک من است نگاهش می کنم چقدر نگاه غمگینی دارد
چقدر خسته است با
خودم می گویم لابد دلش از چیزی گرفته است می خواهم چیزی بگویم
شرم مانع من می شود
مگر خودم کم او را رنجانده ام مگر کم آزارش داده ام مگر من آدم
خوبی بوده ام




موضوع مطلب : شرم

          
پنج شنبه 89 تیر 31 :: 11:42 صبح

((از عشق چه می فهمیم((
دیشب که دعوای بین من و دل تمام شد
گفتم دلا دیگر طاقت انتظار ندارم
دلم قهر کرد رفت گوشه ای نشست
بعد رو به من کرد و گفت
تو اگر صبور نبودی
چرا اینگونه عاشق شدی
که بعد هم پی بهانه بگردی
گفتم عاشقی تقصیر من بود یا تو
گفت هر دوی ما
گفتم :
اگر عشق این باشد من از عشق بیزارم

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

          
سه شنبه 89 تیر 29 :: 12:44 عصر







بی تو هوای خانه ی ما سرد می شود
برگ درخت باور ما زرد می شود
شب بی تو روی صبح نمی بیند ای دریغ
خورشید بی تو منجمد و سرد می شود
زیباترین بهانه در اینجا حضور توست
ور نه زمین هوایی و ولگرد می شود
در غیبت بهار درخت از چه بشکفد؟
باران که نیست باغچه دلسرد می شود
امکان هر ترانه تویی ای ملایمت
ورنه ترانه زمزمه ی درد می شود






موضوع مطلب : بی تو

          
یکشنبه 89 تیر 27 :: 11:25 صبح



بوی رز
در شبِ تاری که در آن نور حق تابیده بود
دل عروج لالهرا تا اوج بودن دیده بود
بوی رز آن شب نمی‌آمد خداوندا بگو
دست نامرد کدامین باد او را چیده بود؟
بوی شب‌بو آن شب از بستان نمی‌آمد چرا؟

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

          
یکشنبه 89 تیر 20 :: 12:28 عصر

پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 6
  • کل بازدیدها: 164703
قالب وبلاگ