جاده
های سرد
جاده
ای سرد
پر از سوز زمستان تاریک
و
مــــن مردی تنها گم
شده در میان
جاده
ای هــراس
انگـــیز چشم بر راه
خسته
از سوز ســـــرما پی نور امیدی
پی
کــلبه ای پـی خـانه ای هــراسان
به
هرسو میدوم هراس ازگرگهای شب
هراس
از تـنهایی از غریبـــانه مـــردن
ناگهان
چشمانم کورسویی می بینند
کلبه
ای آن سوتر کلبه ای در ظلمت
با
همـه احـساســــــــم می دوم
من سویش
رمقی
باقی نیست جــــــــان من
یخزده است
بر
درش می کوبم آی ای صاحب این خانه بیا
تو
مسـافر داری پاسـخم چــــــیست سکوت
باز
می گویم بــازهم سکــــوت
موضوع مطلب : جاده های سرد