لیلی و مجنون ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
(( کوچه های انتظار)) در کوچه های غبار گرفته یادت دیشب قدمی زدم بر سر کوچه تابلویی بود، نوشته بود کوچه خاطر ه ها و من بیزار از خاطره ها و تو را به یاد دارم که چگونه دزد خاطره ها شدی و چه آسان تمام احساسم را دزدیدی و دیگر چه بگویم من به یاد دارم که چگونه شیطانی تو را شیطانی دگر کرد تور ادیدم در آن روز طوفانی چگونه وحشیانه خندیدی چگونه عشق را کشتی چه وحشیانه رقصیدی بر دور جنازه وفاداری چگونه به من به خاطر نداشتنم خندیدی از همه چیز چه آسان گذشتی و دست در دست شیطان سوار بر ارابه تظاهر با غرور نفرت انگیزت از من و دل گذشتی و آن روز آن روز غریب عشق را سر بریدی من نفرینت نمی کنم اما خوب می دانم روزی تو را خواهم دید که بر نعش بودن خود گریه می کنی و بودنت را از من طلب می کنی و من می دانم آری می دانم روزی تو را خواهم دید که مرثیه بر خویش می خوانی و فعان روزهای رفته می گویی و تو را خواهم دید روزی دلت بر گوشه ای دست و پامی زند و هر که می آید پایی بر آن می زند من که می دانم ، خدا همیشه حق است موضوع مطلب : انتظار پیوند روزانه پیوندها
لوگو ![]() آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
![]() |